سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفرنامه ژاپن قسمت اول

چندی پیش موقعیتی پیش آمد تا برای یک ماموریت هشت روزه برای بازدید و آشنایی با رسانه های کشور ژاپن که از بزرگترین و معروف ترین رسانه های جهان هستند به این کشور سفر کنم. وقایع و دیده های این سفر بی نظیر را اگرچه در سفرنامه ای ده قسمتی در روزنامه قدس به چاپ رساندم اما گمان می کنم روایت آن آنقدر جالب هست و کشش دارد که آنرا بهانه ای برای تازه کردن وبلاگی قرار دهم که سالها مسکوت مانده بود ضمن اینکه به همان اندازه ماوقع را که در آن سفر نامه چاپ کردم گفتنی دارم که به تحریر در نیامد چون هم مجال آن نبود و هم جای عرضه آن در روزنامه که بنا دارم در این وبلاگ آنها را هم ماندگار کنم.

مطمئن باشید به خواندن اش می ارزد .  

                                                                                        آرش خلیل خانه 

آسمان ابری سرزمین آفتاب(1)

توصیه های قبل از سفر

"یومیوری" پر تیراژترین روزنامه دنیاست با 14 میلیون نسخه در روز و پس از آن" آساهی شیمبون" قرار دارد با 10 میلیون تیراژ.

اینها تنها اطلاعاتی هستند که در طول دوره لیسانس روزنامه نگاری به دانشجویان ما از روزنامه ها و روزنامه نگاری در ژاپن؛ اولین کشور دنیا در روزنامه خوانی و روزنامه نویسی یاد می دهند .

من هم بیش از این نشنیده بودم . البته درباره دیگر کشورها هم بیش از این نیست فقط اسم چند روزنامه مشهور(که گه گاه اشتباه هم تلفظ می شوند) و تیراژ آنها.

هیچ وقت هم نفهمیدم این اطلاعات ناقص و بی خاصیت بی آنکه دیدگاه ها و مفاهیم سیاسی و اقتصادی تشریح و توضیح داده شود؛ جریانهای فکری و دسته بندی های سیاسی بازگو شده و دیدگاه ها و گرایشهای روزنامه ها  و رسانه های مشهور و مرجع دنیا در کلاسهای دانشگاه وا کاوی شوند، به چه درد دانشجوی روزنامه نگاری می خورد؛ حتی در دوره های بالاتر هم خبری از آموزش های کاربردی نیست.روزنامه نگاری را باید در عمل آموخت و جای این عمل دردانشگاه های ما خالی است.

برای روزنامه نگارها و دانشجویان روزنامه نگاری ما تیراژ 14 میلیونی در روز قابل درک هم نیست چرا که غولهای مطبوعاتی ما ؛ تیراژ بزرگترین جرایدشان اگر به ادعای خودشان هم استناد کنیم به پانصد هزار نمی رسد؛  حالا برگشتی ها که در حرفه ما کابوس به شمار می رود بماند!.

الغرض چند سالی است که وزارت ارشاد با بودجه ای که خدا پدرمتولی و بانی اش را بیامرزد روزنامه نگارهای مارا به سیاحت رسانه های دنیا می برد. سرزمین روزنامه های با سابقه بیش از صد سال نام های بزرگ یا تیراژهای رویایی برای ما .

البته هدف اولیه این طرح برگزاری کارگاه های آموزشی برای مطبوعاتی ها بوده که گویا به دلایلی (که اگر ممکن شد و این وقایع نگاری ادامه یافت  خواهم نوشت) میسر نشده و به بازدید و آشنایی سطحی با رسانه های دنیا تنزل یافته است تا به تعبیر یکی از دوستان، "ندیده از دنیا نرفته باشیم".

دوسالی هم هست که به گفته متولیان ارشادی کار وزارت امور خارجه خود را وارد ماجرا کرده و می گوید این سفرها بهتر است با هماهنگی و هدایت آنها انجام شود که الحق هم باید گفت افزوده شدن امکانات سفارتخانه ها و ارتباطات آنها بسیار موثر بوده است.

امسال قرعه ای هم بنام این کمترین درآمد که گویا درعمرمطبوعاتی اگر خوش شانس باشی یک بار رخ میدهد ونصیب ما (واژه "ما" را به لسان رجال سیاسی حمل بر تکبر نکنید؛ اگرچه حقیر سیاسی نویس روزنامه هستم ؛ منظور گروه ما بود) ، گذری و نظرهشت روزه به سرزمین عجایب روزنامه نگاری بود، جالب آنکه هیچ کس حتی ما مطبوعاتی ها  این سرزمین را به این صفت ونام نمی نامد.  

قرعه ما بنام ژاپن سرزمین آفتاب درآمد جایی که" یومیوری" و "آساهی شیمبون" دارد تا بعد از ده سال آنجا یادمان بیاندازند شیمبون در زبان ژاپنی یعنی "روزنامه" و همان" آساهی" کافی است.

این سفر حتی پیش از شروع احساس غریبی در تو بوجود می آورد ژاپن برای ما هم فرهنگ و تمدنی آشناست و هم جامعه ای دور. کشوری که میدانیم دوره ای استعمارگر و دیکتاتوری بوده ودوره ای طولانی ترازآن و حتی تا کنون سلطه پذیرو زیرسایه شکست جنگ جهانی دوم.

کشوری که مردمانش به سخت کوشی غیر معمول و ادب ،طبیعت اش به زیبایی، وفناوری اش به پیشتازی شهره اند تا جایی که بعضا داستانهای عجیب و غریبی هم دراین باره ساخته می شود.

بگذریم که اینها را به شرح و بسط در ادامه خواهم نوشت. پیش از سفر در وزارت امور خارجه جلسه ای توجیهی برای ما می گذارند وآنجا در می یابیم گروه های دیگری هم عازم چین ،مالزی،اسپانیا،و سوئد هستند.

این همه توداری موسسه" رسانه گستر" که متولی این سفرها و از موسسات تابعه وزارت ارشاد است برایم جالب است، البته به آنها حق می دهم که این گونه عمل کنند درغیرابن صورت جمع و جور کردن خبرنگارها و مطبوعاتی ها ممکن نیست،اما بعدا می فهمم که عده ای به هر دلیل (حد اقل به گفته خودشان) گروهخود را عوض کرده اند.

جلسه توجیهی کلاسی است در حد مقدماتی(به قول خودمان اکابر) درباره مساله هسته ای و مسایلی چون حقوق بشر و مسایلی مطرح می شود که ما ربط آنرا به این سفر نفهمیدیم، سوالات و ابهاماتی را هم که داشتیم اغلب در حوزه تخصص مدیران و کارشناسان طبقه بندی شده وزارت امور خارجه نبود. یکی ازدوستان وزارت خارجه  بعدها که گله کردیم گفت می خواستیم بدانید اگر بحث به مسایل محتوایی رسید چه بگویید! گفتیم :این که حکایت عذر بدتراز گناه و ماجرای "کریم" دلقک  دربار ناصری است.

درنهایت نگرفتیم که درباره چه چیز توجیه شدیم جز اینکه سروران وزارت خارجه(چه اشکال دارد اسم ایشان راهم بگویم ،آقای قاسمی رئیس اداره اخبار) توصیه فرمودند هدایایی نه نفیس اما "قیمتی" و ارزشمند را تهیه کنیم تا در دیدارها آبروی هیات ایرانی را بخرد، و البته عذر خواهی کردند که این مهم در توان وزارتخانه نیست و همه نگاه ها به همت بلند مطبوعاتی های آس و پاس  بسته که ماهم ته دلمان ریشخندی زدیم.

آنروز به دوستان هم گروه گفتم بطورحتم اگر وزارت خارجه میزبان رسانه های خارجی بود و آنها را به بازدید روزنامه های ما می آورد باز هم توصیه میکردند ما هدایایی تهییه کنیم که پرستیژحفظ شود.

با این حال، بیچاره آقای تقی پور مدیر مسئول روزنامه جهان اقتصاد که مدیر کل سابق مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دولت گذشته والبته یکسال و اندی هم دردولت فعلی بوده و به همین واسطه منت نمایندگی وزارت ارشاد درهیات را هم سرایشان گذاشته بودند، به خرج خود و با خرید چند گلیم قیمتی آبروداری کرد و ما پس از صرف نظر کریمانه از پیشنهاد خرید خودکاربعنوان هدیه از طرف روابط عمومی روزنامه (احتمالا مشروط بر اینکه نام جریده نیز روی آن حک شود و قیمت آن هم از دو سه هزار چوب بالاتر نرود) دست در جیبمان راهی شدیم .

تهیه و چاپ کارت ویزیت به زبان انگلیسی ، حفظ کردن رزومه و بیوگرافی ایضا"(که انصافا قدری هم بواسطه تاکید بر حفظ کردن به ما برخورد) و همراه داشتن کاتالوگ یا لوح فشرده معرفی رسانه مربوطه به زبان بین المللی (که آن هم با گروه خونی ما همخوانی نداشت و یافت نشد ) از دیگر توصیه ها بود.

نکته جالب دیگر اینکه فرمودند گروه سوئد بدلیل قانون انگشت نگاری از مسافران لغو و آفریقای جنوبی جایگزین آن شده ،اما بعدا معلوم شد در برخی کشورهای دیگر از جمله ژاپن که ما عازم آنجا بودیم هم انگشت نگاری انجام میشود اما سفر ما لغو نشد.

چرا؟ راست یا دروغ اش با راوی شنیدم یکی از مدیران کل وزارت ارشاد که مسئول این گروه بوده اند حاضر به پذیرش تحقیر انگشت نگاری نشده اند و دستور آمده که کشور مقصد تغییر کند.

البته متقابلا به ما توصیه شد از این انگشت نگاری دلخور نشویم و به ما بر نخورد چون تا چند سال دیگر همه کشورها ازاین شیوه استفاده خواهند کرد زیرا دقیق ترین و مطمئن ترین راه برای نظارت و کنترل همین شیوه قدیمی است.

البته تصور انگشتان جوهری و چرخاندن انگشتها روی استامپ و بعد روی کاغذ قدری سخت و درآور بود اما چند روز بعد تصورمربوط به عهد بوروکراسی من در قیاس با تکنولوژی روز میزبان موجب شد به خود بخند.

چرا؟!!!!در بخشهای بعد خواهم گفت:

 

 

 

 

 

 

  

 

 

من و آقای تاکدا معاون شورای سردبیری خبرگزاری کیودو ژاپن