امروز باید افسوس خورد
امروز عصر با شماری از دوستها رفتیم مراسم ختم مرحوم حمید خیرخواه (روحش شاد)
راستش تا امروز دلم راه نمی داد به مراسم ختم چند تا دوست خوب برم .واقعا سخت بود.
شاید چیزی که باعث شد بین همه مراسم ختم برقرار مجلس عزای حمید را انتخاب کنم
شوکی بود که روز حادثه از یک اشتباه خبرگزاری فارس به من وارد شد.
آن سه شنبه نحس خبرگزاری فارس در میان اسامی شهدا(شهدایی که ارتش برای خاک
ریختن روی گندی که زده زور تپان به این لقب مفتخرشان کرده وبنیاد شهید حاضر نیست
آنها را به رسمیت بشناسد) نام ناصر خیرخواه را دیدم،برادر مرحوم حمید که از دوستان قدیمی
و خوش مسلک است وسالها در مجلس(منظورم خانه ملت است)با هم نشست وبرخاست داشتیم .
ترس تمام وجودم راگرفته بود ونفس در سینه تنگی میکرد.
به بچه های خبرنگار مجلس زنگ زدم تا از آنها بپرسم خبری دارند یا نه وخوشبختانه ناصر
تادقایقی قبل با آنها بود ،تا زمانی که خبر مرگ برادرش را در آن مرکب نحس آهنین به او
داده بودند.
از این خبر که ناصر زنده است خوشحال بودم در عین حال که از این خوشحالی ناخودآگاه
بواسطه مرگ برادری نوعی احساس شرمندگی داشتم.
اما زمانی بغض گلویم را فشرد که با خبر شدم ابراهیم بقایی هم با بچه های دیگر بار سفر را
بسته
و غزل سه ساله اش را تنها گذاشته و نا خواسته اشک در چشمانم حلقه زد.
الغرض امروز که ناصر را جلو در مسجد دیدم چروکیده وتکیده و خسته بود با چشمانی اشک آلود
که به نظر می امد خون می گرید.
بهت زده می نمود وآنگاه که بر شانه اش دست گذاشتم در حالی که دوباره سینه اش به لرزه
افتاد مرا در آغوش گرفت وگفت تو هستی ،امروز همه خبر نگارها حمید هستند.
این جمله اش مرا به فکر برد آیا واقعا نگاه همه وبویژه مسئولان هم همین است.اگرچه اشاره
ناصر شاید به معنای دیگری از این کلمه بود.
دیروز خبر آمد که بچه های انصار حزب الله اصفهان نگذاشته اند مرحوم جان نثاری را در
گلزار شهدا دفن کنند وبنیاد شهید هم هنوز خبرنگاران را بعنوان شهید نپذیرفته است.
آخر کار هم که از حالا معلوم است .مگر کسی می تواند از نیروهای مسلح حساب بکشد یا بگوید
بالای چشمتان ابرو.
وعده وهارت وپورت آقایان دولتمرد ووکلای معظم هم که دنبال هر موقعیت وفرصتی برای تبلیغ
له له میزنندهم ازروی ایده دم غنیمتی است ودوستان هم صنف نیز به یمن همیت وغیرت
صنفی تا چند هفته دیگر همه چیز از یادشان می رود، البته تا مراسم سالگرد دوستان سفر کرده
که یادمان بیاید هیچ کس جوابی نداد وهیچ مقصری مجازات نشد.
راستی مجازات یک یا دونفر که احتمالا قربانی سیاستها و اوامر هستند چه دردی را دوا می کند.
جز اینکه بر احساس تهوع ناشی از تعریف وتمجید آقایان از عملکرد خود وتطهیر یکدیگر بیفزاید.